کتاب «داستان زنان» که توسط گروهی از نویسندگان نوشته شده نیز توسط نشر حکمت کلمه منتشر شده است.
در معرفی ناشر از این کتاب میخوانیم: زمانی نوشتم باز کردن بخشی جدا در نشریات و صفحات فرهنگی هنری برای زنان، پیشاپیش پذیرفتن دیگری بودن آنهاست. یعنی میپذیریم که در دل فرهنگی که هستیم، چشم و دیده از آن کسانیست که زن نیستند و حالا این صاحبدیدگان فکر میکنند، دیدن زنان هم میتواند شأن و اعتباری برایشان بیاورد. اگر از اعماق وجود باور داریم که زنان نه دیگریای فرودستترند که در برابری و در معنا و مفهوم انسان به همان میزان سهیمند که مردها، آنوقت میتوانیم بگوییم جهان تا به امروز بسیار کم از منظر زنان دیده و فهمیده شده است. پس در کنار نظرگاه غالب تا به امروز که بهتمامی مردانه است، نظرگاه زنانه را نیز ببینیم و بشنویم و تجربه کنیم.
از هر نوع تلاش برای شاعرانه کردن چنین دیدنی بپرهیزیم. شاعرانه و احساساتی کردن تلاش برای تجربه نظرگاه زنانه، باز خط زدن امر زنانه است. زنان نیز چون مردان میتوانند باهوش، کمهوش، بخرد و نابخرد باشند و بهصرف زن بودن – در این نگاه بیطرفانه – مقامی برین و فرودین ندارند. انسانند و انسان نیز جایزالخطاست همان طور که میتواند بیخطا باشد.
اما با پذیرش این برابری، به گمانم باید بپذیریم که جهان و منطق زنانه بهاحتمال جهانی از لونی دیگر است. منطقی دیگر. خردورزیای دیگر و فهمی دیگر. این جهان و فهم دیگرگون بارها برچسبهای مختلف خورده است. تاریخ و ادبیات را ورق بزنید تا با جادوگران و عجوزان و مکاران فراوانی روبهرو شوید که زنان بودهاند در روایت یا فهم مردانه از جهان.
اما آیا زنان ناقصالعقلهایی مکار و دروغزن و جادوگرند یا همانند که احتمال دارد بهشت زیر پایشان باشد و مردان از دامنشان به معراج بروند؟
فرهنگ ما این تناقض را چگونه حل کرده است؟ در بزنگاهی که زنانی نقش ارائهشده پیشینی را بپذیرند، اگرنه قالبهای مطرود هنوز آمادهاند و کارا.
اما هر دو سوی این باورها نیز، باز خودِ امر زنانه و حتی خود امر مردانه نیستند، بلکه تلنبار کاوشنشده تاریخند که همین طور آمده است و بیشک و پرسشی به کار بسته میشوند. ما میگوییم یکبار هر دو سو را در نگاهی بیطرفانه خط بزنیم و آنگاه در فهمی تازهتر و به امروز نزدیکتر دوباره ببینیم و دریابیم.
آنهم در زمانهای که درست در همین بیخگوشمان هنوز میبینیم در هر جنگ و بحران و بلایی این زنانند که بیشترین آسیب را میبینند. لازم است به یاد بیاوریم داعش با زنان اسیرش چه کرد؟ در افغانستان چه خبر است؟ در کل جهان چه میزان زنان دچار رنج و آسیب و تعرضند؟ گمانم نیازی نباشد چراکه بر همگان آشکار است که بر آدمی از جهل چه میرود. ما مردمان فرهنگ ایرانزمین در عقبه خود دستاویزهای فراوانی داریم که کرامت انسان را ـ چه زن، چه مرد ـ قدر میداند و مراعاتش را باید و نبایدهای فراوان به دست داده است.
انسانیت را اگر پیکری بدانیم میشود با تأسی به مثلی ترکی مقام زن و مرد را چنین فهمید؛ ترکان در مثلشان میگویند: دست دست را میشوید و دست نیز برمیگردد صورت را میشوید. آدمی اگر امروز روسیاه است در برابر خویش، از این است که دست دست را میکوبد و دست نیز برمیگردد صورت را لت و کوب میکند.
چنین تن و پیکری که مدام باهم در جنگ و دشمنی است، تن و پیکری نابسامان و آشفته است. پس بگذاریم دستها هم را دریابند، بگیرند و بپایند و این ممکن نیست مگر با شنیدن و دیدن و درک هر دو دست. نخستین دوره جایزه زنان با چنین ایدهای رقم خورد.
نشر حکمت کلمه بر خود واجب میداند از خانم فاطمه بیگمحمدی که از نخستین لحظات پیدایش این ایده همراه و پای کار بود، قدردانی کند و همینطور از خانمها فریبا چلبییانی، معصومه برنجکار، ناهید شاهمحمدی، آرزو اسلامی، یاسمن دارابی و زهره طحامی که در مقدمات امور همراهی کردند و آقایان محسن توحیدیان و محمد قائمی که در طراحی پوستر جایزه همراه بودند، سپاسگزار باشد.
و در نهایت از زحمات بیدریغ لیلا تقوی، لیلا قیاسوند، فهیمه گلنار و فاطمه بیگمحمدی که امر داوری را برعهده داشتند و بارها و بارها بر سر داستانی بازگشتند و بحث و فحص کردند تا جایزه به مطلوبترین شکل ممکن برگزار شود، تشکر میکند.
امیدواریم باز عمر و فرصتی باشد تا دورههای بعدی این جایزه را با یاری شما دوستان برگزار کنیم.