شعر

ملودی تپانچه

وحید ضیایی شاعر و نویسنده در نقدی بر مجموعه شعر ” ملودی تپانچه” سپیده داداش زاده شاعره جوان اردبیل آورده است: نمی‌دانم چند سال از انتشار مجموعه شعر اول سپیده داداش زاده ” آویخته از عقربه 12 ” می‌گذرد. مجموعه‌ای که در مردسالاری شعر معاصر آذربایجان و اردبیل، خصوصیت زنانگی را در زبان و ساختار روایی اثر با خود همراه داشت و مرور محتاط شاعرانگی دختری بود زیسته پای ستیغ کوه‌های تعصب و رها در دامنه نجیب دشت‌های پر درخت مشکین شهر باستانی در شمال غربی‌ترین نقطه از سرزمینمان. سرایش شعرهایش اگر چه ریشه در کوه و باغ‌های دیار مادری‌اش داشت اما، خواستگاه معاصریت زبانش را در کوره‌های شعر شناسی و شاعر ستیزی اردبیل گداخته بود (شهر شعر و شیخ و شمشیر!)

مجموعه اول او را جزو کمتر از 5 شاعر زنی می‌کرد که صاحب کتاب شده بودند و در بحران‌های ادبی و سیاسی اجتماعی بعد از نیمه هفتاد، در سکوت و انزوای نسل‌های ترقی خواه سرخورده‌ی گذشته، زمزمه‌های نوجویی را همزمان با همسالان شاعر خود در اقصی نقاط کشور به گوش می‌رساندند. صدای ممتد چرخ خیاطی قدیمی شعر بود و فکر جوان زنی در آستانه‌ی شاعرانگی.

نمایشگاه 95 خبر انتشار دومین مجموعه این شاعر با نام ” ملودی تپانچه ” توسط نشر حکمت کلمه، در خبر‌ها پیچید درحالیکه امروز ادبی با ده سال قبل فرق‌هایی اساسی پیدا کرده است چه در حوزه‌ی سرزمین مادری و چه شعر امروز ایران. از مجموعه شاعران زن معاصر اردبیل، نام‌هایی چند چون ستاره‌های موقت دنباله دار، اندکی دیده شده و از صحنه خارج شدند. یعنی از مجموعه شاعران زن کلاسیک و نو پرداز، جز عده‌ای معدود با مجموعه‌هایی بسیار ضعیف اثری در خور منتشر نشد. از نسل دوم مطلقن هیچ، از نسل سوم دو نفر که خاموش شدند و از نسل امروز، یکی دو تن، به حساب زبان و جشنواره …

به گفته این شاعر، انتشار مجموعه ملودی تپانچه، امیدواری دوباره به حضور شاعران خوب زن نواندیش و نونویس در این وانفسای بی نوشتاری ست چرا که ادبیات تا مکتوب و منتشر نشود روی ماندگاری نخواهد دید.

ده سال اخیر دوره افول چهره‌های شاعر سرزمین مادری بوده است البته استثنای مجموعه‌های غیر شعری ادبی و داستانی قابل ذکر است.

ملودی تپانچه امضای معاصریت یک شاعر زن ایران وطنی را در قالب هویت بومی خود، داراست: پانویس‌های زیادی که ترجمه واژگان ترکی ممزوج در شعرهای فارسی این مجموعه هستند، نوعی بازگشت نیک به استفاده از ظرفیت‌های چند زبانی شعر معاصر آذربایجان و اردبیل است.

(” مقصدت / کجای تنم است؟ / که روی گلوبول‌های سفیدم / سورتمه می‌روی / سرطان! ص 46 طرح شماره 4)

یادمان باشد که این مجوعه به بیماران سرطانی تقدیم شده است (غول تک چشمی که این روزها بسیاری را ناگهانی در خود فرو می‌برد، غول تک چشمی که ساخته‌ی ماست). این مجوعه بازی‌های زبانی دهه گذشته را، کنار تلفیق عجیب واژه – فرهنگ‌های فولکلور ترکی و فارسی، همراه سه فضای عمده‌ی: (زن – تنهایی)، (زن – ستیز اجتماعی)، (زن – ناخویشتن باوری) توامان دارد. فقر اندیشناکی شعر امروز بر بال ساده انگاری ساده نویسی هر چند بر این مجموعه زیاد تأثیر نداشته اما شگرد‌های تلفیقی متظاهرانه و اصرار در دامنه واژگانی محدود به قطع پالتویی آن می‌آید:

(اشتباه ما همین جاست / زلیخا! / ما هر دو می‌ترسیم / من شبیه برده‌های قرن 21 / و تو، شبیه قدیسه ای که انتظار می‌کشد. ص 18، مهر 63)

این کتاب، دغدغه‌های میان سالی اجتماعی نسلی ست خسته تا دغدغه‌های زنانگی‌های رایج لمپنیزم عاشقانه شعری.

(خورشید! / حالا که سپیده‌ی من / در تاریک ماه گم شد / به رسم قبیله‌ات / پناهم بده / یا / رهایم کن / تا از بیابان بلوچستان / به سمت برف‌های سبلان /به لنگم. ص 40 شعر مهر 76)

وقفه چندین ساله یک شاعر، انتظارها را بالاتر می‌برد – شاید – و شاید بالعکس فقط نشان از احتضار روحی می‌دهد که نه تن به عصیان ابدی می‌دهد و نه راضی به تن آسایی ست.

شعر خود سرطان شاعر است، سرطانی که در نهایت او را با خود می‌برد، بی گمان شفایی در میان نیست.

” ملودی تپانچه ” امید و نا امیدی را توامان دارد، هم برای شاعر و هم روند شعری امروز …

این مجموعه را بخوانید و که بخشی از تاریخ ادبیات اکنون ماست … تاریخی که در آن سر بریده می‌شویم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *